سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وایسا دنیا...
لینک دوستان

با یاد تو...

با نام تو...

با عشق به تو...

با نیاز به تو...

ای خدای مهربان من !

می نویسم....

............................

............

.....

تو را می خوانم ای قدرتمند متعال ای بی نهایت مهربان...و عاجزانه از تو تمنا می کنم که لحظه لحظه زندگیم را با لطف و مهر و کرم و بزرگواری و بخشندگی ات سرشار سازی....

من به تو نیاز دارم ای بینهایت مهربان !

خدای من !... تو خوب میدانی نیاز دلم را !.....

خدای من !...تو خوب میدانی دغدغه های دلم را...

خدای من !... تو خوب میدانی دلواپسی هایم را...

خدای من !...تو خوب میدانی احساس مرا...

خدای مهربان من ! تو از عمق تمنای من ! تو از عمق نیاز من آگاهی !... ای بی کران مهربان...

همراهم باش ! عاجزانه و ملتمسانه از تو میخواهم همراهم باشی...و در لحظه لحظه زندگی ام بهترین ها را به من هدیه کنی من بی مهر تو ای قادر متعال هیچم !...

خدای من ! ...

من بی صبرانه منتظر رحمت بی حد وحساب توام....! بی صبرانه ....بی صبرانه !...ای خدایی که تنها تو را دارم...و تنها تویی که همواره تا هستم میخوانمت...

من ! ای خدای مهربان منتظر و چشم براه رحمت و لطف بی کران تو هستم...من ایمان دارم به تو ! و عشقی که به من داری !...من یقین دارم به تو !...و مهر و محبتی که به من همواره داشته ای ...

من ! چشم براه بهترین ها از سوی تو هستم ای قدرتمند متعال !.

تو را سپاس برای تمامی مهربانی ها و نعمتهایت ! تو را سپاس برای همه ی عشق و محبتت ای نازنین یگانه.

بی نهایت سپاس خدای من !

من ..................! چشم براه لحظه ای هستم که تو را مثل همیشه سپاسی ژرف بگویم و بیش از پیش ایمان بیاورم که تنها دستان پر قدرت توست که هدایت میکند زندگی مرا ! منی که تنها امیدم همیشه مهربانی تو بوده !

منتظرم خداااااااااااااااااااااااااااااااا.....................!

بر تو بیش از عشق عاشقم !............ای خدای مهربانم !

دوستت دارم خدای من !.......

دوستت دارم !........به لطافت حس نگاه شبنمی بر روی گل رزی سرخ........................................!


[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 4:16 عصر ] [ Adam Barfi ]

دلتنگی هایم را چگونه گویم

قلم نیز دلتنگی هایم را نمی نویسد

 تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد

من هم ادامه خواهم داد! 

تو را فراموش نخواهم کرد 

تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده

کاش می دانستی در دل شیشه ای من چه می گذرد

کاش می دانستی غروب های زندگیم

دیگر طلوعی ندارد

کاش نسیم غروب  

درد دل مرابه تو گوید...

قلم در دستانم به سختی می نویسد

.

.

.

. 

دیگر نمی نویسد 

او هم نمی تواند  دوری را تحمل کند...


[ یکشنبه 90/3/1 ] [ 3:32 عصر ] [ Adam Barfi ]

می بخشمت بخاطر چشمایی که منتظرن


خاطره هایی که نشد ازتوخیال من برن


می بخشمت بخاطر فاصله های دم به دم


بیادشعری که نشد یه خطِ شم برات بگم


رفتیُ کاری ازدل خسته ی من برنمی یاد


بایدباهاش کنار بیام خدا برام بد نمی خواد


بااین که با نبودنت غصه گذاشتی رو دلم

امابدون هرجا باشی دوست دارم خیلی زیاد

 

 


[ یکشنبه 90/3/1 ] [ 2:41 عصر ] [ Adam Barfi ]

من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری !

پس ای خدا! هیچ می دانی که بزرگوار آن است که گمشده ای را به

 مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ،

 گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یک کلام ... محتاج توام


[ یکشنبه 90/3/1 ] [ 11:33 صبح ] [ Adam Barfi ]
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

امکانات وب
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ]
مداحان