وایسا دنیا... | ||
آخرین مطالب
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
پیوندهای مفید |
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید:پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد وگفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
[ سه شنبه 90/3/10 ] [ 6:37 عصر ] [ Adam Barfi ]
|
درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
لینک های ویژه
امکانات وب |